گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

مرا امروز کاخ از بوستان به

ز رنگ لاله، روی دوستان به

طبیبا، چاره و درمان نخواهم

که درد او به جانم جاودان به

مرا زخم جگر مرهم نشاید،

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

شود آیا که ز ما حرف وفا گوش کنی

مهربان باشی و بیداد فراموش کنی

پرتو روی تو بگرفت جهان، پرده بهل

مگر این آتش پر مشعله خاموش کنی

بی خود از باده دوش استی و ما هشیاران

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

چه خوش باشد شبی در سرزمینی،

به روز آریم با صبح جبینی

به زلف و چهره‌ات، یارا، که ما را

به غیر از این نباشد کفر و دینی

نمی‌دانم چه گنج است این محبت

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

بخت بدم از ساحت کرمان به بم انداخت

از گلشن عیشم سوی زندان غم انداخت

با ...... کرد مرا دست و گریبان

بنگر که خر و توبره، چه نیکو به هم انداخت

نامد چو وجو دش عدمی صرف به عالم

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

نه در شرار رخ افکنده ای ز خال سپندی

که زآن سپند شراری به جان خلق فکندی

ز طرّه رشته و بندم، منه بپای که اینک

خود آمدم به کمندت، چه جای رشته و بندی

بتا، ز عارض نیکو، ادیب ماه تمامی

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

آیا بُوَد که روزی از دوستان بشیری

آرد به دوستداران پیغام دلپذیری

ای بوی آشنائی از کوی کیست کائی

خود نکهت بهشتی یا نفحه عبیری

آوخ که خانه دل در عشق خوبرویان

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۶۶