گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

پیوسته مرا از او جگر پرخونست

یک لحظه نپرسید که حالت چونست

از جور و جفای او ننالم که مرا

اینها همگی ز طالع وارونست

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

آنجا که منم نه ذات باشد نه صفات

نه انجم و افلاک و عناصر نه جهات

نه کشف و تجلی و نه حال و نه مقام

نه جنت و دوزخ و نه نور و ظلمات

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

ظاهر ز مظاهر جهات ذات منست

گر علوی و سفلی است و گر جان و تنست

گر عالم و آدم است و گر ملک و ملک

گر کون و مکان و گر زمین وز منست

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

نور رخت از ظلمت زلفت پیداست

لیکن نظر چنین نصیب داناست

عارف ز جهان بروی تو می نگرد

برکوری آنکه دیده اش ناپیداست

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

آن نقد نبی که در ولایت شاهست

برچرخ هدایت آفتاب و ماه است

در خلق حسن حسین ثانی بجهان

میدان بیقین کامیر روح الله است

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

تا مهر جمال تو هویدا شده است

از پرتو او دو کون پیدا شده است

تا دیده برخسار تو بینا شده است

جان و خردم ز دیده شیدا شده است

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

عشق تو مرا ز عالم آزادی داد

تاباد، غم عشق تو برجانم باد

دایم دل و جان بیاد تو مشغولند

هرگز بود آیا که کنی از ما یاد

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

از پرتو روی تو جهان روشن شد

جانم ز نسیم زلف تو گلشن شد

چون شاهد حسن در عدم منزل کرد

میخانه هر دو عالمش مسکن شد

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

آن دم که ظهور یار و اغیار نبود

ز اسما و صفات و فعل آثار نبود

در خلوت غیب خو بخود داشت حضور

در دار بغیر یار دیار نبود

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

روی تو نهان بپرده عالم شد

مجموعه حسنت از جهان آدم شد

اسمت بمراتب ظهورات صفات

گه عالم و گه آدم و گه خاتم شد

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

ای دلبر شوخ بیوفائی تا چند

در هجر تو جان به بی نوائی تا چند

آخر بود این که جان بوصل تو رسد

این دل بغم و درد جدائی تا چند

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

یارم ز همه جهان مرا روی نمود

دیدم که جهان جمله نمود او بود

عالم همه مرآت جمال رخ اوست

حقا که جز او نیست بعالم مشهود

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

لعل لب تو از می ناب اولیتر

دندان تو از در خوشاب اولیتر

در خورد دلم بجز لب لعل تو نیست

زان رو که شراب با کباب اولیتر

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

ای حسن تو از روی بتان کرده ظهور

روی تو بپرده جهان شد مستور

زهاد ز درد هجر تو رنجورند

عشاق ز باده وصالت مخمور

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

ای دل بغم فراق می باش صبور

کاندر عقب فراق وصل است و سرور

باآن قدو روی چون گل و سروسهی

داریم فراغتی ز طوبی و ز حور

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

دادم دل خود به عشق یاری که مپرس

کردم هوس وصل نگاری که مپرس

تا دل به بلای غم گرفتار آمد

دارم ز جفاش روزگاری که مپرس

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

ما محرم اسرار الهیم ای دل

ما واقف هر چیز کماهیم ای دل

در ملک شهود و تخت تمکین و یقین

بی هیچ شکی حاکم و شاهیم ای دل

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

هر لحظه رخت بحسن دیگر بینم

هر دم به لطافتش فزونتر بینم

هرجا بصفت بیش و کمش گر بینم

نتوان که جمال تو مکرر بینم

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

ما کاشف رمز علم الاسمائیم

در بحر وجود در بی همتائیم

گنجی که همه جهان طلسمات ویند

گر راه بدان گنج بیابی مائیم

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

جامی که می دو کون را جاست منم

وان قطره که صد هزار دریاست منم

حرفی که بکنه سراو گر برسی

در وی همه کتاب پیداست منم

۲ بیت
اسیری لاهیجی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۷