نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۲
چون کفل پوش که برپشت خران اندازند
یقه پهن نگه کن که کنون میدارند
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۳
تا صوف مرقع یافت سنجاب بزیر خود
دیدیم که از شادی در پوست نمیگنجد
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۴
بالای موی دستار بینم اگر چه گفتند
بالاتر از سیاهی رنگ دگر نباشد
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۵
زگازری که ز سعدی همی رسد گازر
مسافر برو بحرست عزتش دارید
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۶
در زیان برقد کس جامه کوته مبرید
از خدا شرم بدارید و ببالا نگرید
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۷
بهار از پوستین رو را جدا کن
که دیگر در خزان با هم توان بود
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۲۹
جبه پر پنبه تابستان چو پوشم عیب نیست
هر چه سرما باز دارد دفع گرما هم کند
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۰
در دل اطلس ختا قصد شکست سوزنست
قصد دل شکستگان هر که کند خطا کند
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۱
صبر بسیار بباید پدر پیر و حلاجش
تا دگر مادر کتو چوتو فرزند بزاید
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۲
بند شلوار نشاید که ببندند چنان
که بدندان وبدستش نتوانند گشاد
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۳
کودک درزی که داری چشمه سوزن دهان
دامن رختم چو دوزی لب بلب باید نهاد
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۴
با ما همه از بندقی و شمله سخن گوی
نی ریشه که ما را سر افسانه نباشد
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۵
چون ریشه سرکسی که سرگشته شود
به زان نبود که با سررشته شود
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۶
گرد دستار دمشقی کرد اگر دانسته
معنی این(کاحسن الاشکال شکل المستدیر)
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۷
ممسکش هر بدو روزی ببرد تشریفی
گوید این نیز نهم بر سر آنهای دگر
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۳۹
بگرد اطعمه بنویس نظم البسه ام
که باد ظاهر و باطن زایزدت معمور
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۴۰
بزوده گفت ندانی که پر مرو باریک
که با همیم من و تو سرو بن کرباس
نظام قاری » دیوان البسه » فردیات » شمارهٔ ۴۱
کتاب البسه را گفت دوستی که به چند
هزار بار بگفتیم با گزی کرباس