گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۷
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۴

 

تخم جفا به خاک شقا ریخت تا یزید

کس حاصلی به جز غم از آن زرع ندروید

منت خدای را که خود از ریشه ای که کاشت

جز بار لعن و خار ملامت گلی نچید

تا رفته وصف ظلمت و نور این جفا نرفت

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۵

 

یک تیر از کمان حوادث برون نشد

کآنرا قدر به سینه ی او رهنمون نشد

در حیرتم که با همه سنگین دلی سپهر

از تاب آتش جگرش آب چون نشد

آبی که بسته ماند براسباط مصطفی

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۶

 

امروز روز قتل شهیدان کربلاست

صحرای حشر عرصه ی میدان نینواست

مال حلال و خون حرام مجاهدین

بی جرم این هدر همه وآن بی گنه هباست

پشت حسینیان حجاز از ملال خم

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۷

 

نگذاشت ظلم اهل زنا در جهان دریغ

جز یک مریض ز آل پیمبر نشان دریغ

میر قضا به مجلس غم خاک شین فسوس

دیو دغا به مسند جم حکمران دریغ

عیسی صلیب پنجه جوقی جهود وای

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۸

 

گشتند کشته چون همه انصار اهل بیت

شد نوبت شهادت سالار اهل بیت

دل پر خروش از غم یاران و لب خموش

آمد به خیمه بر سر بیمار اهل بیت

برداشت سر ز بستر و بگذاشتش به بر

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۹

 

با گریه گفت کای پدر نامدار من

ای مایه ی قرار دل بی قرار من

بنشین و آن مخواه که زین باد فتنه خیز

برخیزدت ز گوشه ی دامن غبار من

یک ره به دامنم بنشان تا به صد زبان

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۰

 

کای خواهر ای ستم کش بی غم گسار ما

دیدی چگونه گشت سرانجام کار ما

دشمن به دودمان من انداخت آتشی

کآتش فکند در دو جهان یک شرار ما

بر خاندان من شرری شعله زد که زو

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۱

 

کای یار بی کسان سخن جان گزا زدی

کآتش به جان دوده ی آل عبا زدی

داری سرشکستن دل های ما که تیغ

بستی به قصد دشمن و بر قلب ما زدی

داغی که بود در خور اعدای سخت جان

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۲

 

کاطفال را یتیم و مرا خون جگر مخواه

کلثوم را اسیر و مرا دربدر مخواه

آزار دخترانت ازین بیشتر مجوی

تشویش خواهرانت ازین بیشتر مخواه

آن زار مرده فاطمه را بی پسر مساز

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۳

 

کز جد و مادر و پدر ای یادگار ما

آقای ما برادر ما شهریار ما

داریم التماسی ازین التهاب بیش

فرمای التفاتی ازین به به کار ما

هفتاد و یک جراحت کاری به روی هم

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۴

 

کز اختر فلک‌زده وز طالع زبون

گردون زمانه را به جفا گشت رهنمون

عصری است بی‌مروت و عهدی است بی‌امان

دوری است پر دواهی و دهری است پر فنون

هم خاک مهرسوز و هم افلاک کینه‌ساز

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۵

 

کاندیشه‌ناکم از غم بی‌یاری شما

در تابم از خیال گرفتاری شما

دادم تنی به مرگ و نهادم دلی به صبر

هرچند دل خورم ز جگرخواری شما

ناچار خاطر همه آزردم ارنه من

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۶

 

درداد تن به مرگ چو کارش ز جان گذشت

بگذاشت پای بر سر جان وز جهان گذشت

آمد به حرب‌گاه و به هر گام ز اهل‌بیت

صد رستخیز عام بر آن ناتوان گذشت

چندان به کشتگان خود از چشم و دل گریست

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۷

 

چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد

پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد

چون زخم‌های خویش به گرداب خون نشست

چون مرغ پر به خون زده بر خاک ره افتاد

با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم بیش

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۸

 

تن‌های یاوران همه در خاک و خون طپان

سرهای همرهان همه بر نیزه خون‌چکان

خونابهٔ گلوی وی از چوب نی چکید

یا خون گریست با همه آهن‌دلی سنان

دلْ‌شان به داغ انده و تشویش هم رکاب

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۲۹

 

بیمار کربلا به تن از تب توان نداشت

تاب تن از کجا که توان بر فغان نداشت

گر تشنگی ز پا نفکندش غریب نیست

آب آن‌قدر که دست بشوید ز جان نداشت

در کربلا کشید بلایی که پیش وهم

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۰

 

تا طیلسان ز تارک آن تاجور فتاد

از فرق شهسوار فلک تاج زر فتاد

کیوان و تیر و زهره و بهرام و مشتری

چون مهر و ماه افسر زرشان ز سر فتاد

اکلیل بر زمین زده از فرق فرقدین

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۱

 

زین برق شعله‌بار که در بحر و بر فتاد

آتش نهان و فاش به هر خشک و تر فتاد

پهلو تهی کنند زمین و آسمان همه

از حمل این بلیه که کوه از کمر فتاد

ای نخل نینوا چه نهالی تو کز نخست

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۲

 

اکنون سپهر خاک سیه ریخت بر سرم

کافکند بر زمین ز سر آن طرفه افسرم

از بس مرا وسیلهٔ حیرت شد این حدیث

گویی هنوز نامده قتل تو باورم

با آنکه پیش چشم من افتاده‌ای به خاک

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۳۳

 

دردا که سربرهنه چو خورشید از این درم

دشمن برد علانیه کشور به کشورم

مژگان به چشم خنجرم آید به خون و خاک

آغشته‌ات چگونه بدین‌حال بنگرم

نز خصم رخصتم که به بر گیرمت چو خاک

[...]

۱۵ بیت
صفایی جندقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۷
 
تعداد کل نتایج: ۱۲۱