گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷

 

مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است

اندیشه اگر هست، ز هجران، نه ضروری است

دور از تو سرش باد ز تن دور، به شمشیر

آن را که به شمشیر ز کویت، سر دوری است

ما یار نخواهیم گرفتن، به دو عالم

[...]

سلمان ساوجی
 
 
sunny dark_mode