گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

اسباب جهان نیست میسّر دل ما را

آخر که کند حل به جهان مشکل ما را

بر درد دل خلق جهانی چو طبیبی

از لطف دوایی بکن آخر دل ما را

جانا مگر از روز نخستین بسرشتند

[...]

جهان ملک خاتون
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷

 

دهقان که ز ما بیش خرد حاصل ما را

از شبنم و گل ساخته آب و گل ما را

در قافله گریه مستانه ما هست

خضری که به جایی برساند دل ما را

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۷۳

 

تیغ نگه افتاده گران قاتل ما را

یارای تپیدن نبود، بسمل ما را

در طینتم آن مهر و وفایی که سرشتند

خشت سر خم می کند آخر، گل ما را

امّیدم از آن چشم سیه، بود نگاهی

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode