گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح اتسز

 

ای شاه، جهانی شده‌ای تو ز بدایع

در ذات تو موصوف شد اوصاف طبایع

حلم تو چو اول شد و لطف تو چو ثانی

عزم تو چو ثالث شد و عنف تو چو رابع

وین هفت ستاره، که در این هفت سپهرند

[...]

وطواط
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵

 

در شد چمن باغ به دیبای ملمع

پیروزه گل گشت به یاقوت مرصع

گر باغ نه روم است و نه بغداد چرا شد

پر اطلس واکسون ز دبیقی و ملمع

در جلوه نگه کن به عروسان بهاری

[...]

ادیب صابر
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - فی مدح الصاحب الاعظم الاعدل الاکرم خواجه برهان الدین فتح الله

 

ای رای جهانتاب ترا چرخ متابع

وی حکم جهانگیر ترا دهر مطاوع

سیاره بتقبیل جنابت متعطّش

چون قافله ی بادیه بر شرب مصانع

دینار ز بیم کف زر بخش تو صامت

[...]

خواجوی کرمانی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰

 

تا شمعِ جمالِ تو برافروخت به مَجمَع

بنشست شعاعِ نظرِ شمع مُشَعشَع

خورشید ز رخسار تو در عین حجاب است

تا باز شد از پرتو رخسار تو بُرقع

واعظ فزع روز قیامت که بیان کرد

[...]

ابن حسام خوسفی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

دی حاسد کم موی ز اشعار افاضل

می‌خواند قصاید چه مسجع چه مرصع

گفتم که کند باب هنر قرع بدینسان

برداشت به دعوی سر و گفتا أنا اقرع

جامی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

چون گشت مه روی تو طالع ز مطالع

شد از همه سو نور تجلی تولامع

خورشید صفت پرتو حسن تو عیانست

از کعبه و بتخانه و از دیر و صوامع

عکس رخت از پرده هر ذره نماید

[...]

اسیری لاهیجی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

ای نور اله از مه رخسار تو لامع

مهر ازل از آینه ی روی تو طالع

رویت که بود آینه ی صنع الهی

بینند دران اهل نظر جلوه ی صانع

از شوق گل روی تو شد آدم خاکی

[...]

بابافغانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵

 

ای قدّ تو چون معنی برجسته مصرع

ابروی تو دیوان قضا را شده مطلع

بخشیده صدف را کف نیسان تو هرگز

گردانده چمن را نم فیض تو مخلّع

از بهر تو شد دفتر ایام مرتب

[...]

قصاب کاشانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

جانی که به اسرار حقش هست تَطَلُّع

در عین تَرَفّع بودش عجز و تضرع

آن را که تمتع بود از صورت دلدار

نبود ز متاع دو جهانیش تمتع

از یار نخواهیم بجز یار که ما را

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - وله

 

طالع بودت اختر حسن از رخ ساطع

خوش آنکه بتابد بوی این اختر طالع

تیغ خم ابروی تو برهان نکوئی است

لیکن ز فسون آمده برهان تو قاطع

طوبی برافراخته بالای تو رسوا

[...]

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام

 

اکنون بتقی باز کنم دست تضرع

ظاهر کنم از دوستش رسم تشیع

دارای سخامندی و کالای تمتع

ملک و ملک از هیبتش ایمن ز تزعرع

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

موسی ز ظهور تو خبر داده به یوشع

ادریس بیان کرده به اخنوخ و همیلع

شامول به یثرب شده از جانب تبع

تا بر تو دهد نامه آن شاه سمیدع

ای از رخ دادار برانداخته برقع

[...]

ادیب الممالک
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

ای بندهٔ رخسار تو خورشید مشعشع

وی لمعهٔی از نور رخت ماه ملمع

دیدار تو بر دل در رحمت بگشاید

ای نور خدا را رخ زیبای تو مطلع

برقع برخ افکندی وزآن روی چو آتش

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode