گنجور

کسایی » دیوان اشعار » مخلوق پرستی و توبه از می

 

ای آنکه تو را پیشه پرستیدن مخلوق

چون خویشتنی را چه بری پیش پرسته ؟

گویی که به پیرانه سر از می بکشم دست

آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته

کسایی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۷

 

ای بند بلا دیده و از بند بجسته

مردانه شده آمده بر شهر خجسته

بنشین و طرب کن بمین و مطرب و معشوق

کز جستن تو هست عدو زار نشسته

از دست عدو راست چنان آمده اینجا

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی

 

آبی چو یکی جوژک از خایه بجسته

چون جوژگکان از تن او موی برسته

مادرش بجسته سرش از تن بگسسته

نیکو و باندام جراحتش ببسته

منوچهری
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۱

 

قلب سپه ماست به یک حمله شکسته

با غمزه بگو تا نزند تیغ دو دسته

پیکان ز جگر جسته و زخمی شده جان هم

وین طرفه که تیرت ز کمانخانه نجسته

امید من از طایر وصل تو بریده‌ست

[...]

وحشی بافقی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱

 

بس مرکب صحرائی بی‌صاحب خسته

بودند دوان هر طرف افسار گسسته

وان قوم بماننده افواج شکسته

هر سوی روان سوی عدم دست به دسته

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode