حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰
رندان که مقیمان خرابات الستند
از غمزه ساقی همه آشفته و مستند
برخاسته اند از سر مستی بارادت
زانروز که در میکده عشق نشستند
تا چشم بنظاره آن یار گشادند
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰
آن قوم که احرام سر کوی تو بستند
تا سر ننهادند به راهت ننشستند
هر چند که هرگز می و میخانه ندیدند
همواره ز شوق لب میگون تو مستند
خوش حال شهیدان فراق تو که باری
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱
خرم دل آنها که به میخانه نشستند
وز وسوسه خانقه و مدرسه رستند
چون پرده ما جامه تقوی بدریدند
چون توبه ما خامه فتوی بشکستند
غم یار و بلا مونس و اندوه ندیم است
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۴۲
جمعی که سر خویش به فتراک تو بستند
چندان که به گردش بود این دایره، هستند
شد پنجه سیمین تو در مهد، نگارین
از رشته جانها که به انگشت تو بستند
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۳۸
تنها نه من این مایه بد و نیک که هستند
یک رشته گسستند
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱
رندان خرابات در میکده بستند
رفتند بپای خم و آسوده نشستند
دیدند خمار من و یک جرعه ندادند
چون تو به دل عهد محبت بشکستند
در بند تعین همه بالاف تجرد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱
آمد رمضان و در میخانه ببستند
پیمانه چو پیمان نکویان بشکستند
بی پرده سویکعبه بتم جلوه گر آمد
سکان حرم شاید اگر بت به پرستند
درد دل خسته بکه گوئیم خدا را
[...]
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم
افسار وکیل همدان را چو ببستند
یاران بنشستند