گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

هجران تو بر جان من از رنج حشر کرد

خون جگرم باز ز دو دیده بدر کرد

از دیده برون رفت و ز رخسار گذر کرد

گفتم که مگر به کند این کار بتر کرد

مسعود سعد سلمان
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

 

هر کس که بکام از سر کوی تو گذر کرد

از ساده دلی روی ز جنت بسقر کرد

و آنکو بکمان گوشه ابروی تو دل داد

بر رهگذر تیر بلا سینه سپر کرد

گفتم که ز دست غم تو جان نبرد دل

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢٢٠

 

انصاف فلک بین که درینمدت اندک

چه شور برانگیخت ز بیداد و چه شر کرد

اسباب مرا داد بتاراج و پس آنگه

سد رمق قوت حواله بجگر کرد

گردون چه بود چیست ستاره چه بود چرخ

[...]

ابن یمین
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد

خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد

آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده

چشم از همه در بست و بروی تو نظر کرد

ما را کمر تو ز میان تو نشان داد

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

بر صفحه رخسار تو آنکس که نظر کرد

خط تو چو اعراب دلش زیر و زبر کرد

آنرا که دمی دیده دل گشت گشاده

چشم از همه در بست و بروی تونظر کرد

مارا کمر تو زمیان تو نشان داد

[...]

سیف فرغانی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

گر تیغ زند یار نخواهیم حذر کرد

کز دوست به تیغی نتوان قطع نظر کرد

هر تیر بلایی که رسید از طرف یار

جان پیش ستاد و همه را سینه سپر کرد

گر یارِ مرا باز هوای دگری نیست

[...]

خیالی بخارایی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » اضافات » مرثیه شاه شهدا گوهر دریای امامت حضرت حسین بن علی «ع »

 

زآن دیده خود سنگ، پر از اشک شرر کرد

کاین آتش محنت به دل سنگ اثر کرد

درکان نه عقیق است، که از غصه یمن را

بی آبی آن تشنه لبان، خون به جگر کرد

تا صورت این واقعه را دید، ندانم

[...]

واعظ قزوینی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۶۳

 

خرم دل یاری که نگارش چو سفر کرد

خود دست در آغوش وداعش بکمر کرد

جز یار من آن شوخ جفا کار نگاری

بی دیدن یاران نشنیدم که سفر کرد

بینائی وی را خللی راه نیابد

[...]

نورعلیشاه
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم

 

دیدی که ( . . . ) وکلا را همه خر کرد

درب همه تر کرد

میرزاده عشقی
 
 
sunny dark_mode