فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - این قصیده مصنوعه را در مدح سلطان محمود گفته است
بار غم و اندیشه همه زین دل برخاست
تا مشک سیه دیدم کافور ترا باد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام
با این نکند هیچکس از خلد برین یاد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
از آب روان آن همه ماننده دجله
از نقش و نگار این همه چون حله بغداد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
آرایش این تابان چون چهره شیرین
فواره آن باران چون دیده فرهاد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
این را همه دیبا و پرند آمده پوشش
آن را همه ار زیز و رخام آمده بنیاد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
چون رأی ملک روشن و چون طبع ملک خوش
چون دولت شه محکم و چون ملک شه آباد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
خورشید همه میران بونصر محمد
کایزد همه فرهنگ و همه فضل بدو داد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
هم مردی و هم رادی و همدانش و هم دین
هم بخشش و هم کوشش و هم دولت و هم داد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
با هوش دل پیران با داد جوانان
هرگز نبود خلق بدین هوش و بدین داد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
پیش کف کافیش چه سنگست و چه یاقوت
پیش شل هندیش چه مومست و چه پولاد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
بادست تو دینار بود خوارتر از خاک
با تیغ تو پولاد بود نرم تر از لاد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
روی تو روان پرور و رای تو دل آرای
آباد بر این روی و برین رای تو آباد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
گیتی چو نیام است و تواش باشی شمشیر
عالم چو عروس است و تواش باشی داماد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
در هفتم مرداد بپیروزی موجود
بگذار به پیروزی سیصد مه مرداد
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )
بی بد به زیاد آنکه دلش نیک تو خواهد
در غم بزیاد آنکه دلش نیست ز تو شاد
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی
وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد
در معصفری آب زده باری سیصد
بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد
وندر دم او سبز جلیلی ز زمرد
امیر معزی » ترکیبات » شمارهٔ ۳
شادست به تو دولت و شادی تو بهدولت
همواره چنین خواهم و همواره چنین باد
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲ - در مدیح
امروز شد از جاه تو آراسته مسند
و امروز بخندید گل شرع محمد
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه قوام الدین ابونصر محمد گوید
قطب فلک دولت ابو نصر محمد
آن بخت بدو بوده موافق چه دو فرقد