گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۲

 

بی روی تو چشم از همه خوبان نتوان بست

یوسف چو نباشد در کنعان نتوان بست

تا بوی گلی سلسله جنبان نسیم است

بر ما ره آمد شد بستان نتوان بست

هر چند که چون دل گهری رفته ز دستم

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode