گنجور

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۱۹۹

 

المنّة لِلّه که برآمد همه کامم

وان آهوی پدرام درافتاد به دامم

ای بخت! بیا بر من و بر خویش نظر کن

تا خود تو کدامی و من امروز کدامم؟

اقبال قرینم شد و محبوب رفیقم

[...]

جلال عضد
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

تلخ است زبان در دهن از تلخی کامم

زنهار که پرهیز کن از طرز کلامم

تا بر سر من سایه مرغی نگذارد

خورشید، نظر دوخته بر گوشه بامم

تاری ز سر زلف توام بیش ندادند

[...]

قدسی مشهدی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۶۴

 

زد نقش سخن سکهٔ جاوید به نامم

از صفحهٔ دلها نشود محو، کلامم

نوری ست عیان، در نظر حرف شناسان

هر مردمک نقطه ی خورشید، غلامم

نظاره کن امروز، گلستان ارم را

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode