گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۲۳ - قبلهٔ ابرو

 

دل برده زمن دلبرکا! غمزه و نازت

بربوده زکف صبر و توان، زلف درازت

بگرفت دلم را خم گیسوی کمندت

بگداخت تنم را غم فولاد گدازت

بازآی که از رفتن تو جان ز تنم رفت

[...]

ترکی شیرازی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷ - دل درویش نوازت

 

ای چشم خمارین، تو و افسانه نازت

وی زلف کمندین، من و شب‌های درازت

شب‌ها منم و چشمک محزون ثریا

با اشک غم و زمزمه راز و نیازت

بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode