گنجور

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹

 

گویند هر آن کسان که با پرهیزند

زآن‌سان که بمیرند چنان برخیزند

ما با می و معشوقه از آنیم مدام

باشد که به حشرمان چنان انگیزند

خیام
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۳۶

 

چون خمر تو در ساغر ما در ریزند

پنهان شدگان این جهان برخیزند

هم امت پرهیز ز ما پرهیزند

هم اهل خرابات ز ما بگریزند

مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

مستان صبوحی چو سحر برخیزند

در سلسله ی زلف بتان آویزند

در باغ بروی نوعروسان چمن

در آب فسرده آتش تر ریزند

خواجوی کرمانی
 
 
sunny dark_mode