×
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۳
تا ظن نبری که در نکوئیت شکیست
یا چون رخ تو ستاره یی بر فلکیست
در بی آبیّ و شوخی و تیغ زدن
خورشید سپهر و چشم تو هر دو یکیست
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۰
چون دید که تن را به غمش تاب ورکی ست
شد دور که در دعوی عشق تو شکی ست
واکنو که چو مو گشته ام از عشق میانش
آمد که میان من و تو هر دو یکی ست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵
در وحدت کاینات آنرا که شکیست
در بادیه شرک اسیر شرکیست
در آینه گر نگه کنی صورت خویش
ظاهر دو نمایدت ولی هر دو یکیست
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸
یاری که بصورت و بسیرت ملکیست
آنکس بشناسدش که طبعش محکیست
بی دیده پری کند مقابل با او
بر بی بصران فرشته و دیو یکیست
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول
هر که آن دولت و حشمت نگریست
بانک برداشت که این کیست، این کیست؟
هر چه مفهوم عقل و ادراک است
ساحت قدس او از آن پاک است