گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۸

 

بستم سر خم باده و بوی برفت

آن بوی بهر ره و بهر کوی برفت

خون دلها ز بوش چون جوی برفت

زان سوی که آمد به همان سوی برفت

مولانا
 
 
sunny dark_mode