گنجور

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵۳

 

عشق است که شیر نر زبون آید از او

بحری است که طرفه‌ها برون آید از او

گه دوستیی کند که روح افزاید

گه دشمنیی که بوی خون آید از او

مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۳۶

 

عشق است که شیر نر زبون آید از او

بحریست که طرفه ها برون آید از او

گه دوستئی کند که روح افزاید

گه دشمنئی که بوی خون آید از او

مهستی گنجوی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۶

 

دل هرچه کند عشق فزون آید از او

شد سوخته بوی صبر چون آید از او

شاید که سرشک خون برون آید از او

کان رنگ بزد که بوی خون آید از او

خاقانی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

چشمم که همیشه جوی خون آید از او

همواره مرا، بخت نگون آید از او

زان ترس بگریم، که خیال رخ تو

با اشک مبادا، که برون آید از او

اثیر اخسیکتی
 
 
sunny dark_mode