گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۷۲

 

دل رفت و ز آتش طرب دود ندید

جان شد ز جهان و از جهان سود ندید

چشمی که همه جهان بدان میدیدم

پر خون شد و روی هیچ بهبود ندید

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۱۶۲

 

دل را طمع وصل تو می بود و ندید

جان در غم تو سوده شد و سود ندید

اندر طلب عشق تو ای جان و جهان

من پاک بسوختم کسی دود ندید

اوحدالدین کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

اهلی که ز سودای بتان سود ندید

از آتش سودا بجز از دود ندید

هر سرو که پرورد بخون دل خون

از نخل قدش میوه مقصود ندید

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode