گنجور

ابن حسام خوسفی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴

 

در خانه خود به کمترین مایه قوت

بیچاره به سر کنی به صد صبر و سکوت

بر سفره مردم نکشی دست به لوت

تا پر نکنی شکم به سان الموت

ابن حسام خوسفی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۷

 

ای رحمت تو شامل ملک و ملکوت

خاص تو ردای کبریا و جبروت

جان را به تو قوت است و دل را به تو قوت

انت الباقی و کل شی ء سیموت

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

در جام بلورین می همچون یاقوت

گر یابم و سازم شب و روز آن را قوت

تا در فلک پیر و سپهر فرتوت

چون هر دو شود حواس و عقلم مبهوت

امیرعلیشیر نوایی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

 

مائیم منزه از قیود ملکوت

هستیم مقدس از صفات جبروت

پیدا نبود ز ما، نه اسم و نه صفت

پنهان بنقاب عزم اندر لاهوت

اسیری لاهیجی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

در بحر نیابد اگر از فیض تو قوت

اورنگ صدف شود گهر را تابوت

گر زان که نه لطف تو برو آب زند

در آتش رنگ خود بسوزد یاقوت

سلیم تهرانی
 

هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳

 

از عشق کز اوست بر لبم مهر سکوت

هر دم رسدم بر دل و جان قوت و قوت

من بندهٔ عشق و مذهب و ملت من

عشق است و علی ذالک احیی و اموت

هاتف اصفهانی
 
 
sunny dark_mode