گنجور

عطار » مختارنامه » باب چهل و هشتم: در سخن گفتن به زبان شمع » شمارهٔ ۷۱

 

شمع آمد و گفت: خویشتن میتابم

جان میسوزم به درد و تن میتابم

چون رشتهٔ من پیش ز من تافتهاند

بر تافتن است اصل و من میتابم

عطار
 
 
sunny dark_mode