گنجور

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۰

 

ماییم که اصل شادی و کان غمیم

سرمایهٔ دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم

آئینهٔ زنگ خورده و جام جمیم

خیام
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۳

 

بگذشت ز عشق دولت بی غمیم

وا ماند پس از غمت همه خرمیم

از من نشوی خجل، چه بی شرم کسی

وز تو نشوم سیر، چه شوخ آدمیم

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۳۰

 

چون یار نمیکند دمی همدمیم

زین غم نفسی نیست سرِ آدمیم

ور در همه عمر یک دم آید بَرِ من

با گوشه نشاندم ز نامحرمیم

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثانی: فی الشرعیّات و ما یتعلق بها » شمارهٔ ۹۶ - الحقیقة

 

ماییم که بس بوالعجب اندر قدمیم

سرمایهٔ شادی شده از کان غمیم

پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم

کس واقف از آن نیست که ما در چه دمیم

اوحدالدین کرمانی
 
 
sunny dark_mode