گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۵۷

 

شمعم که چو خاطرم مشوّش گردد

سررشتهٔ جانم همه آتش گردد

چون سوز رها کنم بمیرم حالی

می سوزم تا وقت دلم خوش گردد

اوحدالدین کرمانی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

کی بی تو مرا چو غنچه دل خوش گردد؟

تا هر نفس حال مشوش گردد

گر باد بجنبد بدرم پیراهنی

ور آب خورم در دلم آتش گردد

کمال‌الدین اسماعیل
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

آن روز که جان جفت کشاکش گردد

یا دولتم از حسرتت آتش گردد

یک قطره ز آب چشم بر خاکم ریز

تا خاک لحد بر دل من خوش گردد

مجد همگر
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶

 

بر تن مفزا که نفس سرکش گردد

بر عقل متن که طبع ازو خوش گردد

در آتش عشق سوز تا نور شوی

پروانه غذای روح آتش گردد

نظیری نیشابوری
 
 
sunny dark_mode