گنجور

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۶۱

 

نامد دل ضایع شده با دست هنوز

بر تخت وصال دوست بنشست هنوز

آنانک شراب وصل با ما خوردند

هشیار شدند و ما چنین مست هنوز

ظهیر فاریابی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷

 

جانا دل من بر سر عهدست هنوز

عهدی که ببست با تو نشکست هنوز

مجروح شد از خار جفایت دل و نیست

در باغ وصال بر گلش دست هنوز

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode