گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

چون بگشائی بخنده آن چشمۀ نوش

شکر بفغان آید و پروین بخروش

وز چشم بدش در آن دو زلفین بپوش

کو غارت کرد کلبۀ مشک فروش

عنصری
 

عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۲۱

 

گر میخواهی که وقت خودداری گوش

رنجی که به تو رسد مرنج و مخروش

گر هر دو جهان چو بحر آید در جوش

جمعیت خود به هر دو عالم مفروش

عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۴

 

چون بر سر و پای من نگه کرد او دوش

هم از سر پای گفت ای زرق فروش

گفتی سر پایداریم در غم هست

گر بر سر پایداریی پس مخروش

اوحدالدین کرمانی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

با خلق کرم کن و بآزار مکوش

ور جور کنی ز غیرت حق مخروش

بازار خداست هر چه آرند برند

ایخواجه چنانکه میخری باز فروش

اهلی شیرازی
 
 
sunny dark_mode