×
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳۲
چون بگشائی بخنده آن چشمۀ نوش
شکر بفغان آید و پروین بخروش
وز چشم بدش در آن دو زلفین بپوش
کو غارت کرد کلبۀ مشک فروش
عطار » مختارنامه » باب نوزدهم: در ترك تفرقه گفتن و جمعیت جستن » شمارهٔ ۲۱
گر میخواهی که وقت خودداری گوش
رنجی که به تو رسد مرنج و مخروش
گر هر دو جهان چو بحر آید در جوش
جمعیت خود به هر دو عالم مفروش
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۷۴
چون بر سر و پای من نگه کرد او دوش
هم از سر پای گفت ای زرق فروش
گفتی سر پایداریم در غم هست
گر بر سر پایداریی پس مخروش
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۱
با خلق کرم کن و بآزار مکوش
ور جور کنی ز غیرت حق مخروش
بازار خداست هر چه آرند برند
ایخواجه چنانکه میخری باز فروش