×
باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴
راه ازل و ابد، زبان و سرِ توست
و آن دّر که کسی نسفت، در کشور توست
چیزی چه طلب کنی؟ که گم کرده نه ای
از خود بطلب، که نقد تو در بر توست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸
گردون که به امر کن فکان چاکرتست
فرمانده از آنست که فرمانبر توست
در سایه محال نیست خورشید که تو
خورشیدی و سایهٔ خدا بر سر توست
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹
آن فتنه که در سربلند افسرتوست
ریزنده خونها ز سر خنجر توست
در سرداری که عالمی را بکشی
قربان سرت شوم چها در سر توست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶
زاهد گوید کلامم از دفتر توست
صوفی گوید مستیام از ساغر توست
هر قوم که هست، بازگشتش بر توست
هر سو که رود قافله، منزل در توست
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۷
ای عشق که جنگ عالمی بر سر توست
دل از بر هرکه رفت بیرون، بر توست
زین جمع که جمعیتشان بر در توست
هر فرد که باز بینی از دفتر توست