گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۷۷

 

میپنداری که بیخبر بتوان زیست

در بیخبری زیر و زَبَر بتوان زیست

چندانک نشینی تو و آخر بیقین

ای بی سر و بن چند دگر بتوان زیست

عطار
 
 
sunny dark_mode