گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲

 

بی روی تو ای رشک گل و طیره باغ

از لاله و گل نه عیش بینم نه فراغ

چشمم ز تو گر نگرید از حسرت و داغ

پس چشم که گرید ای مرا چشم و چراغ

ادیب صابر
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۶

 

گفتی مگری چو ابر در فرقت باغ

من آن توام بخسب ایمن به فراغ

ترسم که چراغ زیر طشتی بنهی

وانگاه بجویمش به صد چشم و چراغ

مولانا
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰

 

باشد گرت از وجود درویش سراغ

آن نیست که نیستش ز کونین فراغ

در شهر فناست مجمع اهل فنا

زان جمع بو صفیعلی چشم و چراغ

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode