گنجور

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

کوه از صف ترکان ملک ‌گردد پست

ز ایشان به هنر یکی و از خصمان شصت

در مجلس و میدان شه حورپرست

دارند نهاده جام و جان برکفِ دست

امیر معزی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۸۴ - ۲۶ - النوبة الثالثة

 

در قصه عشق تو بسی مشکلهاست

من با تو بهم میان ما منزلهاست‌

عجبت لمن یقول ذکرت ربی

فهل انسی فاذکر ما نسیت.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۸۹ - ۲۸ - النوبة الثانیة

 

و فی کل شی‌ء له آیة

تدلّ علی انه واحد

در صنع آله بی عدد برهانست

در برگ گلی هزارگون دستانست‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۱۳۸ - ۴۲ - النوبة الثالثة

 

حشاشة نفس ودّعت یوم ودّعوا

فلم ادر ایّ الظّاعنین اشیّع

فردا برود هر دو گرامی بدرست

بدرود کرا کنم ندانم ز نخست؟!

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۴- سورة النساء- مدنیة » ۴ - النوبة الثالثة

 

فخلّ سبیل العین بعدک بالبکا

فلیس لایّام الصّفاء رجوع

دردا و دریغا که از آن خاست و نشست

خاکیست مرا بر سر و بادیست بدست‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲۹- سورة العنکبوت- مکّیّة » ۱ - النوبة الثالثة

 

و لو بید الحبیب سقیت سمّا

لکان السم من یده یطیب‌

دشنام تو ای دوست مرا مدح و ثناست

جور تو مرا عدل و جفای تو وفاست‌

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۶- سورة التحریم- مدنیة » النوبة الثالثة

 

تبسّطنا علی الآثام لمّا

رأینا العفو من اثر الذّنوب‌

چون عفو تو راه جرم من پاک ببست

زین پس همه در معصیت آویزم دست.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۷۰- سورة المعارج- مکیة » النوبة الثالثة

 

هل الدّنیا و ما فیها جمیعا

سوی ظلّ یزول مع النّهار؟

ما همچو مسافریم در زیر درخت

چون سایه برفت زود بر دارد رخت.

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۴۲ - ۱۲ - النوبة الثالثة

 

چون روز وصال شد جزایش کردم

کاری نگرستی و نباید نگریست

میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام‏ » ۷ - النوبة الثالثة

 

یک عاشق آزاده نه بینی بجهان

کز باد بلا بر سر او خاکی نیست

میبدی
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

شاها همه کار تو زهم طرفه ترست

در عقد ظفر نثار تیغ تو سرت

پیوند گرفت با جگر گوشة خصم

آن قطرة آبی که ز صلب کمرست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

بر لاله ز عارض تو هر دم ز نخست

پیش زنخت برگ سمن هم ز نخت

تا خوشی ز نخی تو زنخی خوش می زن

کین خوبی تو چو کار عالم زنخست

کمال‌الدین اسماعیل
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » باب سیم در معاش خلق

 

آسوده بدم با تو فلک نپسندید

خوش بود مرا با تو زمانه نگذاشت

نجم‌الدین رازی
 

سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳

 

آن را که تو رهبری کسی گم نکند

وآن را که تو گم کنی کسی رهبر نیست

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه

 

در بحر سفینه باشد این نیست عجب

در ضمن سفینه بحر باشد عجب است

سعدی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶

 

آن شوخ که تکیه‌گاه او چشم ترست

بازوی شهان چو بالشش زیر سرت

از بس که اساس بستر او عالیست

چادر شب بسترش سپهر گرست

محتشم کاشانی
 

شیخ بهایی » موش و گربه » حکایت ۶

 

عاقل به کنار آب تا پل می‌جست

دیوانه‌ى پا برهنه از آب گذشت

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

در کون و مکان فاعل مختار یکی است

آرنده و دارنده ی اطوار یکی است

از روزن عقل اگر برون آری سر

روشن شودت کاین همه انوار یکی است.

تا شمع قلندری بهائی افروخت

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر اول - قسمت دوم » بخش پنجم

 

دنیا بکسی ده که بگیرد دستت

یا پیش سگی نه که نگیرد پایت

شیخ بهایی
 
 
۱
۲
۳
۶
sunny dark_mode