گنجور

عطار » مختارنامه » باب ششم: در بیان محو شدۀ توحید و فانی در تفرید » شمارهٔ ۴۸

 

دایم ز طلب کردن خود در عجبم

زیرا که زیادتست هر دم طلبم

کاریز همی کَنَم به دل در همه روز

شب آب همی برم زهی روز و شبم!

عطار
 

عطار » مختارنامه » باب چهاردهم: در ذَمّ دنیا و شكایت از روزگار غدّار » شمارهٔ ۱۷

 

هر دم که زنم چو جانم آید به لبم

از زندگی خویشتن اندر عجبم

عمرم همه صرف گشت در غصّه چنانک

یک خوش دلیم نبُد که خوش باد شبم!

عطار
 
 
sunny dark_mode