گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲

 

گردل گویم به منتهایی نرسید

پوسید به درد و در دوایی نرسید

ور جان گویم که دو جهانش قدمی است

بس دور برفت و هیچ جایی نرسید

عطار
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

از رهگذر دوست، صبایی نرسید

چشمم به وصال خاک پایی نرسید

دردا که ز درد ما کس آگاه نشد

فریاد که فریاد به جایی نرسید

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode