گنجور

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸۸

 

خوش خوش صنما تازه رخان آمده‌ای

خندان بدو لب لعل گزان آمده‌ای

آن روز دلم ز سینه بردی بس نیست

کامروز دگر به قصد جان آمده‌ای

مولانا
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

بعد از عمری که میهمان آمده ای

من بی خبر و تو ناگهان آمده ای

در خورد تو نیست نیم جانی که مراست

اما چه کنم که بی گمان آمده ای

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت دوم

 

بعد از عمری که میهمان آمده ای

من بی خبر و تو ناگهان آمده ای

شیخ بهایی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

در سینهٔ ما گهی نهان آمده‌ای

بر دیدهٔ ما گهی عیان آمده‌ای

این نام و نشان تمام از تست عجب

با این همه بی نام ونشان آمده‌ای

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode