گنجور

عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۳۲

 

دردا که غرور بود و بسیاری بود

یک یک مویم بتی و زنّاری بود

پنداشته بودم که مرا کاری بود

چه کار و کدام کار پنداری بود

عطار
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱

 

در کشور دیگران که بیداری بود

از علم چو سیل معرفت جاری بود

تعلیم عمومی و نظام اجباری

این هر دو اصول مملکت داری بود

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode