گنجور

عطار » مختارنامه » باب بیست و سوم: در خوف عاقبت و سیری نمودن از عمر » شمارهٔ ۱۵

 

گفتم شب و روز از پی این کار شوم

تا بوک دمی محرم اسرار شوم

زان میترسم که چون بر افتد پرده

من در پس پرده ناپدیدار شوم

عطار
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل نوزدهم

 

زان باده نخورده‌ام که هشیار شوم

وان مست نیم که باز بیدار شوم

یک جام تجلی جلال تو بسم

تا از عدم و وجود بیزار شوم

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹

 

ز آن باده نخورده ام که هشیار شوم

و آن مست نیم که باز بیدار شوم

یک جام تجلی جلال تو بسم

تا از عدم و وجود بیزار شوم.

نجم‌الدین رازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۲ - نجم الدین خوارزمی قُدِّسَ سِرّه

 

زان باده نخورده‌ام که هشیار شوم

آن مست نبوده‌ام که بیدار شوم

یک جامِ تجلی جمال تو بس است

تا از عدم و وجود بیزار شوم

رضاقلی خان هدایت
 
 
sunny dark_mode