×
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹
عدل تو زمانه را نگهدار بس است
تایید تو دین و ملک را یار بس است
چون کار جهان کلک تو میدارد راست
تا هست جهان کلک تو بر کار بس است
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶
گر عشق مرا شود خریدار بس است
ور غم بودم مونس و غمخوار بس است
ای آن که مراد دو جهان میطلبی
این از تو و آن از تو مرا یار بس است
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
گنجینهٔ ما سینهٔ [افگار] بس است
زرپاشی آن ماه شرربار بس است
از هر دو جهان متاع برچیدهٔ ما
چشمی نگران و دل بیدار بس است
سعیدا » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶
در سینه ز عشق، داغ بسیار بس است
اغیار شوند گو جهان، یار بس است
دل را بجز از وصال چیزی مدهید
چون آینه روزیش ز دیدار بس است