گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

چشمم چو نظر بر رخ یار اندازد

بر راه دلم ز غصّه خار اندازد

بس گوهر ناسفته که هر نیم شبم

در پای دو دیده بر کنار اندازد

خواجوی کرمانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

دل پیش ز دردم از قرار اندازد

کی کار مرا به وقت کار اندازد؟

سودای دلم همیشه طغیان دارد

آن نیست که شورش به بهار اندازد

قدسی مشهدی
 
 
sunny dark_mode