گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۰

 

هر زن که ز عشقبازی آری بنکاح

باشد ز فساد عقل ازو چشم صلاح

چون با تو حرام کرد و پنداشت فلاح

با غیر تو آخر آیدش وصل مباح

ابن یمین
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴۴

 

یک کاسه هریسه پر ز روغن به صباح

یک تکه، گرسنه را به از صد تفاح

عیبی نکنی به گفتن اطعمه ام

کین گفت شنود من مزاحی است مباح

صوفی محمد هروی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

جدگیر مراین لطیفه بی هزل و مزاح

قصابی نوع بشر ار نیست مباح

سگ زن تراز این خرگله بسیار شنید

چون بر دگری نرفت تکلیف نکاح

یغمای جندقی
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

بی‌مهر علی که هست میزان فلاح

سودی ندهد به هیچکس علم و صلاح

تا باب نجات بر تو گردد مفتوح

از نام علی بدست آور مفتاح

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

ای آنکه مقلب مسائی و صباح

لبریز بود ز رواح فیضت اقداح

هر مفسده که هست در کار صفی

اصلاح تو کن که قادری بر اصلاح

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

هستی یم و دین کشتی و حیدر ملاح

زین ورطه بود ولای ملاح فلاح

خواهی اگر آوری بکف گوهر عشق

در بحر ولایت علی شو سباح

صفی علیشاه
 
 
sunny dark_mode