گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۹

 

دوشم چه شبی بود ز دل تاب شده

وصل آمده و فراق را آب شده

تا روز مرا دو دست در گردن یار

لب بر لب او نهاده در خواب شده

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۱۰

 

ای از تو فلک بی خور و بی خواب شده

وز شوق تو سرگشته، چو سیماب، شده

هر دم ز تو صد هزار دل خون گشته

دل کیست که صد هزار جان، آب شده

عطار
 
 
sunny dark_mode