×
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲
زن کز بر مرد بی رضا برخیزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد
پیری که ز جای خویش نتواند خاست
الا به عصا کی اش عصا برخیزد
سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۲
زن کز بر مرد بی رضا برخیزد
بس فتنه و جنگ از آن سرا برخیزد
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۶
افتاده عشق، کی ز جا برخیزد
نقشش مگر از باد فنا برخیزد
بر خاک، همان ز خاک افتادهترست
هرچند ز خاک، نقش پا برخیزد
یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۷۰
سردار اگر از سر صفا برخیزد
چار اسبه به هنجار وغا برخیزد
ده مرده زند پنجه بدین خیک دو پای
مشکل که ز یک دست صدا برخیزد