×
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳
وصل تو نمی یابم چندانکه همیجویم
خود می نرسم در تو چندانکه همیپویم
با روی تو و خویت روز و شبم اینکارست
دل در تو همی بندم دست از تو نمیشویم
گفتی تو که باری می بین که چه میگوئی
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۰
جانم به فدا بادا آن را که نمیگویم
آن روز سیه بادا کو را بنمیجویم
یک باره شوم رسوا در شهر اگر فردا
من بر در دل باشم او آید در کویم
گفتم صنم مه رو گه گاه مرا میجو
[...]
قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۰
تو جان و دل مایی، من وصف تو چون گویم؟
بی چون و چرا گویم: در وصف تو چون گویم
گه در طلب عشقت می افتم و می خیزم
گه از صفت حسنت می گریم و می مویم
هر چند که بحرم من، نه جوی و نه نهرم من
[...]