×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۳
شاگرد تو می باشم گر کودن و کژپوزم
تا زان لب خندانت یک خنده بیاموزم
ای چشمه آگاهی شاگرد نمیخواهی
چه حیله کنم تا من خود را به تو دردوزم
باری ز شکاف در برق رخ تو بینم
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰
از عشق دل افروزم چون شمع همی سوزم
چون شمع همی سوزم ازعشق دل افروزم
ازگریه وسوز من اوفارغ ومن هر شب
چون شمع زهجر او می گریم و می سوزم
درخانه گرم هر شب ازماه بود شمعی
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴۸
پروانه صفت شبها در بزم دل افروزم
از هر طرفی شمعی می بینم و می سوزم