گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

از شیفتگان چون من، سر باز برون ناید

از سیمبران چون تو، طناز بیرون ناید

یکبار تو را دیدم جان شده باز آمد

از دیده مشویک سو، تا باز برون ناید

تو حال دلم پرسی، من در رخ تو حیران

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode