×
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - از بخت همیشه سرنگونم
از بخت همیشه سرنگونم
زیرا که چو دیگران نه دونم
زین عمر که کاست انده دل
هر روز همی شود فزونم
زیبد که منی کنم ازیراک
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۲
ای بی تو چو غنچه خون درونم
بنگر به سرشک لاله گونم
زارم مکش این چنین خدا را
هر چند که یافتی زبونم
زنجیرکشان خیال زلفت
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - شنیدن خلیفه آوازه مجنون را در عشقبازی و شعرپردازی و طلب داشتن وی
گفتا چو بریخت عشق خونم
کی تیغ کسان کند زبونم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۶ - رسیدن مجنون در قافله لیلی به کعبه و در مناسک حج با وی عشق باختن
من بی تو چه دم زنم که چونم
اینک ز دو دیده غرق خونم
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۹
گفتی زفراق یار چونم
چون مردم دیده غرق خونم
بی ماه رخ تو کوکب از چشم
ریزد زستارگان فزونم
در ظلمت هجر راه گمشد
[...]