گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۸ - از بخت همیشه سرنگونم

 

از بخت همیشه سرنگونم

زیرا که چو دیگران نه دونم

زین عمر که کاست انده دل

هر روز همی شود فزونم

زیبد که منی کنم ازیراک

[...]

مسعود سعد سلمان
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۲

 

ای بی تو چو غنچه خون درونم

بنگر به سرشک لاله گونم

زارم مکش این چنین خدا را

هر چند که یافتی زبونم

زنجیرکشان خیال زلفت

[...]

جامی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۹

 

گفتی زفراق یار چونم

چون مردم دیده غرق خونم

بی ماه رخ تو کوکب از چشم

ریزد زستارگان فزونم

در ظلمت هجر راه گمشد

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode