انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶
زلفت چو به دلبری درآمد
بس کس که ز جان و دل برآمد
هم رایت خوشدلی نگون شد
هم دولت بیغمی سر آمد
دل گم نشود در آنچنان زلف
[...]
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - عاشق شدن لیلی و مجنون به یکدیگر
خون جگرش به رخ برآمد
از دل بگذشت و بر سر آمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۱ - رسیدن نوفل به مجنون
با او به بدیهه خوش درآمد
چون دید حریف خوش برآمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را
ابروی حبش به چین درآمد
کهآیینهٔ چین ز چین برآمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - نیایش کردن مجنون به درگاه خدای تعالی
چون مشتری از افق برآمد
با او ز در دگر درآمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - نیایش کردن مجنون به درگاه خدای تعالی
بیننده ز خواب چون درآمد
صبح از افق فلک برآمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - خواندن لیلی مجنون را
چون هوش به مغز او درآمد
با پیر نشست و خوش برآمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۳ - وفات یافتن ابن سلام شوهر لیلی
چون زلزلهٔ دگر برآمد
دیوار شکسته بر سر آمد
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - صفت رسیدن خزان و در گذشتن لیلی
سودای دلش به سر درآ مد
سرسام سرش به دل بر آمد
سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹
گلگون رخ یار من دریغا
کز جنگ زمانه در سر آمد
افسوس که نوبهار حسنش
بیرون شد و تیرمه درآمد
ماهش که بتافتی فروشد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰۸
برخیز که ساقی اندرآمد
وان جان هزار دلبر آمد
آمد می ناب وز پی نقل
بادام و نبات و شکر آمد
آن جان و جهان رسید و از وی
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۲ - خراب شدن مجنون به اول دور عشق، و از مستی، در پایهاء کو افتادن، و خبر یافتن پدر، وسوی آن بی خبر دویدن، و از آب دیده و باد سینه سلسله در پای مجنون کردن، و زنجیر کشانش پیش مادر آوردن
دریاب که عمر بر سر آمد
طوفان اجل به سر در آمد
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۶ - آه کردن مجنون از درونهٔ پرسوز، و این غزل دود اندود، از دودکش دهان، بیرون دادن
گرد از جگرش به خون درآمد
فریاد ز وحشیان برامد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
لیلی جویان به حی درآمد
فریاد ز جان وی برآمد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۴ - شنیدن خلیفه آوازه مجنون را در عشقبازی و شعرپردازی و طلب داشتن وی
در مجلس خاص حاضر آمد
دهشت بر آن مسافر آمد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۹ - زیادت شدن اندوه مجنون از شوهر کردن لیلی و از انسیان بگسستن و با وحشیان پیوستن
شب را که ز بی خودی درآمد
گردون به لباس دیگر آمد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۰ - میهمان شدن مجنون شخصی را و هم آواز شدن با مرغی که از جفت خود جدا افتاده بود و ناله و فریاد می کرد
لیلی گویان به ره درآمد
تا نوبت چاشتگه سر آمد
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را
بر بالش نالشش سرآمد
بستر بر وی چو نشتر آمد
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۰
روی تو چو ماه انور آمد
موی تو چون سنبل تر آمد
یک بوسه ز لعل شکرینت
بهتر ز هزار شکر آمد
هر نفحه ز زلف عنبرینت
[...]