×
امیر معزی » ترجیعات » شمارهٔ ۱
جانا امید من ز دل و جان بریده گیر
هرچ آن بتر مرا ز فراق تو دیده گیر
پنهان زخلق جامهٔ صبرم دریده شد
در پیش خلق پردهٔ رازم دریده گیر
شخصم ز فُرقت تو چو زر کشیده شد
[...]
سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - نصیحت
ای دل به کام خویش جهان را تو دیده گیر
در وی هزار سال چو نوح آرمیده گیر
بستان و باغ ساخته و اندران بسی
ایوان و قصر سر به فلک بر کشیده گیر
هر گنچ و هر خزانه که شاهان نهادهاند
[...]