گنجور

سنایی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - ترجیع در مصیبت ضیاء الدین محمد مشهور به سیف المناظرین

 

ای تیر آسمان ز کمان چون خمیده‌ای

وی زهرهٔ زمین ز طرب چون رمیده‌ای

مانا که گوهری ز کف تو نهان شدست

پشت از برای جستن آن را خمیده‌ای

از ظلمتت آنکه چشم تو دید ای ضیاء دین

[...]

سنایی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۷۲

 

ای آن که مر مرا تو به از جان و دیده‌ای

در جان من هر آنچ ندیدم تو دیده‌ای

بگزیده‌ام ز هجر تو تابوت آتشین

آری به حق آنک مرا تو گزیده‌ای

گر از بریده خون چکد اینک ز چشم من

[...]

مولانا
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۷

 

ای یار بی‌وفا که دل از ما بریده‌ای

گویی که پیش هرگز ما را ندیده‌ای

سرگشته‌ام چو ذره ز خورشید روی تو

دامن چرا چو سایه ز ما درکشیده‌ای

لیلی شنیده‌ام که ز مجنون نمی‌شکیفت

[...]

حکیم نزاری
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - خدنگ مصایب

 

ای صبحدم چه شد که گریبان دریده‌ای

وی شب چه حالتی است که گیسو بریده‌ای

از دیده زمانه روان است جوی خون

ای دیده زمانه بگو تا چه دیده‌ای

ای اشک گرم رو خبری بازده ز دل

[...]

سلمان ساوجی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۴

 

جانا چه کرده‌ایم که از ما بریده‌ای

بر دست هجر پرده صبرم دریده‌ای

گر صد ستم کنی تو بدین دل که همچنان

در دل به پیش اهل نظر نور دیده‌ای

مقصود خاطر من مسکین رضای تست

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴

 

از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای

آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان

پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای

از چشم بخت خویش، مبادت گزند از آنک

[...]

حافظ
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ برادر

 

نسبت به من غریب طریقی گزیده‌ای

گویا هنوز شعله آهم ندیده‌ای

وحشی بافقی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰۶

 

ای کوه بیستون که چنین سرکشیده‌ای

بازوی آهنین مرا دور دیده‌ای!

ای دل که در هوای خط و زلف می‌پری

آخر کدام دانه ازین دام چیده‌ای؟

امروز مستی تو دو بالای باده است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۰۷

 

ای غنچه‌لب که سر به گریبان کشیده‌ای

در پرده‌ای و پرده عالم دریده‌ای

برق سبک‌عنانی و کوه گران رکاب

در هیچ جا نه و همه جا آرمیده‌ای

تمکین لفظ و شوخی معنی است در تو جمع

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۲۱

 

ای خط سبز کز لب جانان دمیده ای

بر آب زندگی خط باطل کشیده ای

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۶

 

گشتم اسیر نوگل بلبل ندیده ای

از گرد راه بی خبریها رسیده ای

بر برق ترک سمند تغافل نشسته ای

با وحشت آرمیده ای از خود رمیده ای

جور آشنا ستمگر دشمن مروتی

[...]

جویای تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۳

 

منظور دیده ها نه ای و نور دیده ای

در عالمی و پای ز عالم کشیده ای

در هر طرف که می نگرم جلوه گر تویی

بر روی گل به کسوت رنگ آرمیده ای

ای نفس قطع راه فنا یک نفس شود

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۶

 

دور از بساط وصل تو ماییم و دیده‌ای

چون شمع کشته داغ نگاه رمیده‌ای

شد نو بهار و ما نفشاندیم گرد بال

در سایهٔ گلی به نسیم وزیده‌ای

ما حسرت انتخاب صباییم از محیط

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۸

 

ماییم و گرد هستی حرمان دمیده‌ای

چون صبح آشیانهٔ رنگ پریده‌ای

در دامن خیال تو دارد غبار ما

بی‌دست و پایی به ثریا رسیده‌ای

بر گریه‌ام نظر کن و از حسرتم مپرس

[...]

بیدل دهلوی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۵ - در ستایش شاهزادهٔ کیوان سریر اردشیر میرزا دام اقباله‌العالی گوید

 

ای زلف دانم از چه بدینسان خمیده‌ای

عمری به دوش بار دل ما کشیده‌ ای

زینسان که بینمت مه و خورشید در بغل

دارم گمان که چرخی از آنرو خمیده‌ای

شیطان شنیده‌ام که برون شد ز خلد و تو

[...]

قاآنی
 

رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » محنت‌سرای خاک

 

من کیستم ز مردم دنیا رمیده‌ای

چون کوهسار پای به دامن کشیده‌ای

از سوز دل چو خرمن آتش گرفته‌ای

وز اشک غم چو کشتی طوفان رسیده‌ای

چون شام بی رخ تو به ماتم نشسته‌ای

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode