گنجور

کسایی » دیوان اشعار » صبح و نبید

 

صبح آمد و علامت مصقول بر کشید

وز آسمان شمامهٔ کافور بر دمید

گویی که دوست قُرطهٔ شَعر کبود خویش

تا جایگاه ناف به عمدا فرو درید

در شد به چتر ماه سنانهای آفتاب

[...]

کسایی
 

کسایی » دیوان اشعار » شنبلید ، در میان خوید

 

بگشای چشم و ژرف نگه کن به شنبلید

تابان به سان گوهر، اندر میان خوید

بر سان عاشقی که ز شرم رخان خویش

دیبای سبز را به رخ خویش بر کشید

کسایی
 

منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان

 

از ابر نوبهار چو باران فروچکید

چندین هزار لاله ز خارا برون دمید

آن حله‌ای که ابرمر او را همی‌تنید

باد صبا بیامد و آن حله بردرید

منوچهری
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸

 

جشن خزان به‌خدمت شاه جهان رسید

رایت ز کوهسار به صحرا درون کشید

از عکس رایت وی و از نور آفتاب

وز جام می سه صبح بهٔک جای بردمید

شرط است اگر کنند به جشنی چنین نشاط

[...]

امیر معزی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - دو سال عشوه خریدم

 

آن گریزی که عشوه خریدم ازو دو سال

دو شش نخست عشوه که بفروختم خرید

. . . ونش اگر درست و گر نادرست بود

چون . . . ر تا به . . . ایه در او دوختم دوید

آگاه شد که سیم بدل دادمش مگر

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - ای بنده

 

ای بنده طول عمر تو خواهنده از خدا

از بنده یک حدیثک موجز توان شنید

فصل زررز است، بدینگاه دست گیر

چندانکه نیمدانک بزر، رز توان خرید

سوزنی سمرقندی
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - کیفر مجیرالدین بیلقانی در هجای اصفهان

 

زاول که نفس ناطقه را از شعاع عقل

ایزد به لطف خویش و به رحمت بیافرید

پستان خویش در دهن شاعران نهاد

تا هر کسی به قدر فصاحت همی مکید

وز بهر اینکه دیرتر آمد مجیردین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة التاسعة فی صفة الشتاء

 

معلوم من نشد که جوان تا کجا دوید؟

در جام وی چه کرد جهان، زهر یا نبید؟

در آفتاب بادیه محنت اوفتاد

یا در حریم سایه دولت بیارمید؟

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العشرون - فی السکباج

 

از بعد از آن ندانم چرخش کجا کشید؟

با واقعات حادثه کارش کجا رسید؟

در گفتگوی نفس و طبیعت کجافتاد؟

در جستجوی نقش بدآمد کجا دوید؟

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة الرابعة و العشرون - فی اسامی الخلفاء

 

دل، مرغ وار در طلب دانه می شتافت

تن باد وار در قدم عشق می دوید

سیری چنانکه باد نیارد بدو گذشت

عزمی چنانکه باد نیارد بدو رسید

حمیدالدین بلخی
 

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب البوم و الغراب » بخش ۱۳ - حکایت درودگر و زن خیانتکارش

 

صبح آمد و علامت مصقول برکشید

وز آسمان شمامه کافور بردمید

گویی که دست قرطه شعر کبود خویش

تا جایگاه ناف بعمدا فرو درید

نصرالله منشی
 

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷ - در مرثیهٔ امیر عضد الدین فریبرز و خواهر او، دو فرزند شروان شاه

 

ای روز رفتگان جگر شب فرو درید

آن آفتاب از آن جگر شب برآورید

شب چیست خاک خاک نگر آفتاب خوار

خاکی که آفتاب خورد خون او خورید

ای رفته آفتاب شما در کسوف خاک

[...]

خاقانی
 

ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۳۴ - داستان صعلوک و شیر و بوزنه

 

روز آمد و علامت مصقول برکشید

وز آسمان شمامه کافور بردمید

ظهیری سمرقندی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹

 

صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید

وز آسمان سپیده کافور بردمید

صوفی چرخ خرقه و شال کبود خویش

تا جایگاه ناف به عمدا فرودرید

رومی روز بعد هزیمت چو دست یافت

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » هفتم

 

شب گشته بود و هرکس در خانه می‌دوید

ناگه نماز شام یکی صبح بردمید

جانی که جانها همگی سایهای اوست

آن جان بران پرورش جانها رسید

تا خلق را رهاند زین حبس و تنگنا

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

ای خسروی که سایس امر تو از نفاذ

بر پای هفت توسن گردون نهاد قید

در مجلس مربی عدل تو توبه کرد

دهر دنی ز مکر و سپهر دغا ز کید

تهذیب خلق خوب تو در عنفوان عمر

[...]

مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶٠ - ایضاً له قصیده در مدح طغاتیمور خان

 

صبح سعادت از افق خرمی دمید

ساقی بیار باده که وقت طرب رسید

خیز آتش گداخته در آب بسته ریز

یعنی که آبگینه ملون کن از نبید

بهر گشاد کار بده جام خوشگوار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٢١٣

 

ایخسرویکه خسرو سیارگان سزد

در پیش رای انورت از جمله عبید

در خانقاه عالم امر و جهان نهی

رای تو هست شیخ و قضا و قدر مرید

یاجوج ظلم راه نیابد بسوی خلق

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸

 

بگذار تا ز طرف نقابت شود پدید

حسنی که مه ندارد و رویی که کس ندید

برق جمال خرمن پندار ما بسوخت

لعلت خیال پرده اسرار ما درید

زلفت مرا ز حلقه زهاد صومعه

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۷

 

دوشم دل از غم تو بر آتش همی‌تپید

وز دیده با خیال لبت آب می‌چکید

زآن لب چو می‌شنید حدیثی دل کباب

می‌سوخت چون نمک به جراحت همی‌رسید

در پیش می‌فکند سر خود قتیل عشق

[...]

کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode