گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۰

 

باز آی و مرهمی به دل ریش خسته نه

چشمی بدین دو دیده در خون نشسته نه

پشتم شکست هجر تو گر بار می نهی

باری به قدر طاقت پشت شکسته نه

چون دل نمی دهد ز غمت گر دگر غمی ست

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode