گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

تا دیده ام چو گل به ته پیرهن تو را

گلبرگ ناز خوانده ام از لطف تن تو را

از تار و پود رنجه شود نازنین تنت

به گر کنند جامه زبرگ سمن تو را

تو آن بتی که هیچ برهمن به بتکده

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode