گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة التاسعة عشر - فی اوصاف بلدة بلخ

 

از غایت تنزه و خوبی و دلکشی

پنداشتم که جنت عدنست از خوشی

در سر کشیده شاخ شجرهای اوحلل

در بر گرفته خاک چمن های او وشی

بر گلبنان گنبد اخضر نهاد او

[...]

حمیدالدین بلخی
 

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة التاسعة عشر - فی اوصاف بلدة بلخ

 

از غایت تنزه و خوبی و دلکشی

پنداشتم که جنت عدنست از خوشی

حمیدالدین بلخی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - مدح خواجه امام صفی الدین اصفهانی

 

ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی

نقشی کجا چو قامت آن دلربا کشی

بر فرق خاک تیره در دست آب پاک

ز آنروی آبدار گل لعل آتشی

زلفی چنانک، شام سر آسیمه بر شفق

[...]

اثیر اخسیکتی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۵

 

ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی

وی قامت تو غایت رعنائی و کشی

صورت نیافت عقل تو عقل مصوری

گر نقش جان ندید تو جان منقشی

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۹۴

 

ای نای خوش نوای که دلدار و دلخوشی

دم می‌دهی تو گرم و دم سرد می‌کشی

خالی است اندرون تو از بند لاجرم

خالی کننده دل و جان مشوشی

نقشی کنی به صورت معشوق هر کسی

[...]

مولانا
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۲

 

گر به فریب می‌کشی ور به عتاب می‌کشی

دل به تو می‌کشد مرا زانک لطیف و دلکشی

آب حیات می‌برد لعل لب چو آتشت

وآب نبات می‌چکد زان لب لعل آتشی

حاصل من ز خطّ تو نیست به جز سیه‌رخی

[...]

خواجوی کرمانی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵۸

 

حیف آیدم که چون تو نگار پریوشی

گردد ندیم و همنفس دیو ناخوشی

تا عالمی نسوزد از این آه آتشین

از خون دیده میزنم آبی بآتشی

عشاق را بقامت تو دل همی کشد

[...]

حسین خوارزمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۲

 

با هر که غیر ماست چو شیر و شکر خوشی

با ما چه موجب است که چون آب و آتشی

ما همچو آب در قدمت سر نهاده ایم

ای سرو سرفراز سر از ما چه می کشی

می گفت شانه با سر زلفت که از چه رو

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۸۸

 

ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی

از خنده تو شور قیامت نمکچشی

میدان بی قراری ما را کنار نیست

دل یک سپندو عشق تو دریای آتشی

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۵۹

 

ای فتنه از سپاه تو تیری ز ترکشی

از خنده تو شور قیامت نمکچشی

میدان بی قراری ما را کنار نیست

دل یک سپندو عشق تو دریای آتشی

صائب تبریزی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۷

 

دوشم بصدر مصطبه ساقی مهوشی

بر لب نهاد جام فرح بخش بیغشی

لب بر لب پیاله و کف بر کف نگار

کردم تمام نوش بشادی و دلخوشی

تر شد چو کام جانم از آن جام خوشگوار

[...]

نورعلیشاه
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۹

 

ساقی بیار جامی از آن مایه خوشی

تا بیخ غم بسوزم از آن آب آتشی

گر داروی خوشی بقدح باشدت بیار

زیرا که دل دیده بدوران آن خوشی

خوش میزنی به پرده تو مطرب نوای عشق

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۳ - در ستایش هلاکو میرزا شجاع‌السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

ای زلف دانمت ز چه دایم مشوّشی

زآنرو مشوّشی که معلق در آتشی

آن راکه هست سودا دایم مشوش است

آری تُراست سودا زآنرو مشوّشی

بدخوی و سرکشان را بُرّند سر ز تن

[...]

قاآنی
 
 
sunny dark_mode